shasha
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن.. چندشم می شود از لکه ی انگشت دروغ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
لبریز غزل بیا همی آهسته چون آیه بخوان مرا کمی آهسته آهسته مرا رها بکن از سر عشق تا در تو رها شوم دمی آهسته
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بعد از گذشت ِاین همه سال عاشقم هنوز هر چند اگر نمانده مجال عاشقم هنوز در آرزوی بوسه ای از آن لبم، ببین! با این همه امید محال عاشقم هنوز
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تا دوباره دیدنت… این رختخواب را “وارونه” خواهم خوابید! … “خیانت” است به تو! سر بر کنار “خیالت” گذاشتن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دل خوش میطلبم سیری چند؟ پای در بند به زنجیری چند؟؟ با چنین باده و جامی ساقی تو بگو عشق و صفا سیری چند؟؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر جا دلت شکست ……قبل رفتن ….. خودت جاروش کن تا هر ناکسی …….منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره…..
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
برای آنچه که دوستش داری از جان باید بگذری بعد , می ماند زندگی و آنچه که دوستش داشتی شمس لنگرودی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
فاصله گرچه دست های ما را از هم جدا کرد ولی خوشحالم که جـرات ندارد به دل هایمان نزدیک شود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
فرق است میان آنکه یارش در بر با آنکه دو چشم انتظارش بر در
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سکوتم را بشکن…! فضای خلوتم را بشکن…! اما دیگر دلم را نه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نقش ِچشمان ِخمارت ، چه کشیدن دارد ! سایه ساران ِدو زلفت ، چه لمیدن دارد ! آن قدر خوب و ملیحی که به یک جرعه نگاه حس مستی لبت طعم چشیدن دارد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلتنگ دیدار تو ام ای ماه شهر آرای من ای چشم های روشنت آیینه ی فردای من
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنقدر نفــس میکشم تا تمـــام شود همه ی نفـــس هایی که هی سراغ تـــو را میگیرند…
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلتنگ بودن در کنارت از جام عشقت،سر کشیدن با بوسه های گرم مهرت از کنج غمها، پر کشیدن
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دوستان پاک چوبهای خیسی هستند که با آتش زندگی نه میسوزند و نه خاکستر می شوند و تو یک دوست پاکی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو رو من می پرستم، عاشقم باش به رویای تو مستم، عاشقم باش بگیر دست منو تو عطر شب بوت بتی، من بت پرستم، عاشقم باش
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
باران مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خیلی وقتها ،… خیلی دیر آدمهای اطرافت را می شناسی … آنوقت تازه یاد می گیری به خیلی ها بگویی … لطفا جلوتر نیا…
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خسته شدم ازتکرارِ شنیدن ”مواظب خودت باش” تو اگر نگران حال من بودی که نمی رفتی می ماندی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زمانی فکر می کردم،هرچه می بینم فریب است، جز آنچه حس می کنم و اکنون می دانم هر چه هست، فریب است… چون حس می کنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
فاصله یا تو چه فرقی می کند ؟ هر دو مرا یاد یک چیز می اندازد تنهایی …!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود من عاشق واو زعشق من بی خـبر است ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
منم دلتنگ رویت دلم آید به سویت چه کردی با دل من که کرده آرزویت .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت وزبسترِ عافیت برون خواهم خفت باور نکنی خیال خود را بفرست تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ترا زیباترین می دانم ای دوست ز رویت عشق را می خوانم ای دوست مرا در عاشقی کردی تو مجنون چه لیلاوش شدی در جانم ای دوست!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از شانه ام پرید … بر شانه ایی دیگر نشست … نگرفتمش . . . بالش می شکست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بی کسی یعنی روی زخمهای من نمک بپاشی و زخم هایم پشت سرت راه بیفتند و معتاد دست های شـــورَ ت شوند هومن شریفی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
فاصله که باشد اگر تمام موزه های دنیا را هم سرقت کنیم / دگر همدست نخواهیم شد.. هومن شریفی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
shasha