دیروز برام زده " داشتم آهنگامو گوش میدادم یه دفعه رسید
به قیسمت نمیشه ایینگار(از جواد رضویان)...زدم زیر گریه
زهره بهم قول داده امشب بیاد به خوابم "
تا اس ام اس رو دیدم زدم زیر گریه...
اصلا یه جور خاصی شدم با خودم گفتم چه نامرده که تو خواب دختر عموش نمیاد بعد میخواد بره تو خواب نوه عمه ش...
خلاصه وقتی یکم آروم شدم براش زدم :
"ایشالله که میاد...
دلم براش یه ذره شده ...
اگه اومد بهش بگو خیلی بی وفایی..."
خلاصه دیگه تا شب همین طور تو بدبختیام سیر میکردم و شبم رو هم به سختی صبح کردم ...
با کلی زجر و عذاب...
صبح با بدبختی تمام از خواب به زور بلند شدم و نشستم یه چایی برا خودم ریختم ...
اما هر غلطی کردم از گلوم پایین نرفت ...
بالاخره تصمیممو گرفتم و پریدم براش اس ام اس زدم :"اومد به خوابت...؟"
با نهایت سنگدلی برام زده :"نه !!!!!!!!"
یعنی فقط دوست داشتم کنارم بود انقدر می زدمش تا می پکید!!
آخه یکی نیست بهش بگه من مفلوک خودم کم بدبختی دارم که همین طوری یه روزم رو خراب میکنی و سرکار میذاری؟؟؟؟؟؟؟؟ 
قابل توجه شیوا خانوم !!!!
shishi
نظرات شما عزیزان:
|